نیکاننیکان، تا این لحظه: 12 سال و 11 ماه و 9 روز سن داره

نیکان همه زندگی من

بدون عنوان

از پوشک گرفتن آقا نیکان که مرد شده. من و نیکانی از تاریخ شنبه 24/1/92 تمرین دستشویی رفتن رو شروع کردیم. الان یه هفته گذشته و خدا رو شکر پسرم گلم خیلی خوب پسشرفت کرده تقریبا روزا دیگه پوشک نمیشه فقط زمانیکه از خونه بیرون میریم و شبا موقع خواب .خیلی خوشحالم.امیدوارم بتونم تا سالگرد دومین تولدت  کامل از پوشک بگیرمت و یه تولد حسابی بدون پوشک برگزار کنیم عزیز دلم. ...
31 فروردين 1392

بدون عنوان

جمعه 29/1/92 پارک آزادی.   آقا نیکانی خیلی پارک دوست داره البته بیشتر از اینکه بازی رو دوست داشته باشی نینی هارو دوست دای وقتی میریم پارک به شدت جذب بچه ها میشی و دوست داری باهاشون ارتباط برقرا کنی.جیگرت برم پسر اجتماعی من.الاکلنگ رو هم خیلی دوست داری و البته بهش می گی الان کلنگ . این بلوز و شورت خمشل هم که تنته خاله نانا از مشهد برات سوغاتی آورده.خاله نانا هفته پیش رفتن مشهد و کلی خوش به حال پسر ما شد. نیکانی سه تا بلوز و شورت خشکل با یه تفنگ سوغاتی خورد.نوش جونت گلم. ...
31 فروردين 1392

بدون عنوان

روز 28 اسفند مامانی آخرین روز کاریش رو گذروند و از سه شنبه 29 اسفند تا 13 فروردین نیکانی و مامانی با هم بودن.چقدر خوب بود صبح ها پسر نازمو از خواب بیدار می کردم بهش صبحونه می دادم بیرون می رفتیم.حسابی تو عید ددیی شدی همش می گفتی بییم دده . عاشقت هستم عزیز دلم با شیرین زبونی هات واقعا دل همه رو بردی.می یایی بغلم می کنی دست دور گردنم میندازی و میگی مامانی دوست دارم وای که چقدر عاشق این لحظه هستم. خلاصه که نوروز امسال هم گذشت.مامانی کلی دلش گرفته بود که مجبوره از عزیز دلش جدا بشه و بره سرکار .گاهی جدی جدی تصمیم می گیرم قید کار رو بزنم و بشینم تو خونه پیش پسمل گلم ولی هنوز موفق به این تصمیم نشدم.البته اگه کار میکنم هم تنها به خاطر آینده...
29 فروردين 1392

بدون عنوان

پنجشنبه 22 فروردین ماه تولد مامان جون ناهید.   پسر گلم حسابی مجلس گردونی میکنه.عاشق رقص و پایکوبی هستی.اون شب کلی رقصیدی خیلی از اهنگ ها رو بلدی و باهاشون میخونی .آهنگ ملودی آرش رو هم کامل یاد گرفتی.میخوندی و باهاش قر میدادی و حسابی دلبری میکردی عزیز دلم. ...
26 فروردين 1392

بدون عنوان

پسر گلم شدیدا به نقاشی و کتاب خوندن علاقمنده. همش میگی نقاشی نقاشی.کوچکتر که بودی به نقاشی میگفتی گل البته گل رو هم درست نمی تونستی بگی در اصل میگفتی گن .الان دیگه یاد گرفتی میگی نقاشی .مازیک خیلی دوست داری وقتی خاله پرپر میاد میدونی تو کیفش مازیک داره دیگه دست از سرش بر نمیداری .دیوارای خونه رو هم نقاشی کردی.امیدوارم این علاقه تو وجودت بمونه و همیشه به آموختن و یادگیری علاقه نشون  بدی. ه نشون ...
26 فروردين 1392

بدون عنوان

می نویسم از تو  می تویسم تا تن کاغذ من جا دارد با تو از روز ازل خواهم گفت. پسرم نوروز 92 . دومین بهار زنگی و دومین بهاری که بهار را به زندگی مامانی و بابا هادی هدیه دادی.   یکشنبه 5 فرودین ماه تخت جمشید رستوران لانه طاووس.   ...
26 فروردين 1392

بدون عنوان

سلام به پسملی ناز و عزیزم. مدتها بود نرسیدم به وبلاگت سر بزنم منو ببخش مامانی آخه خیلی گرفتارم درست در روز 18 ماهگیت مریض شدی اسهال و تب چکاپ 18 ماهگی با مریضی همراه شد و من نتونستم به قولم عمل کنم و برا پسملی تولد بگیرم کلی لاغر شدی و مامانی یه لحظه راحت نبود تا خوب شدی و دوباره شاد و سرحال شدی. دیگه الان همه کلمات رو میگی به شیرین ترین زبان دنیا و حسابی عشق میکنم با حرف زدنت عاشق پارچه و تمیز کردن هستی همش پارچه دست میگیری و میخوای همه جا رو تمیز کنی تی بکشی خلاصه که دیگه من غمی ندارم واسه خونه تکونی عید. سه ماهه دیگه هم گذشت و تنها سه ما دیگه تا سالگرد دومین تولد شاهزاده زندگی ما مونده حالا به معنی واقعی معنای نفس رو میفهمم .مع...
19 فروردين 1392
1